رابطه مادر و کودک
همه مادران کوشش دارند که رابطه آنان با فرزندانشان تا حد امکان مطلوب باشد. در این رابطه فقط مادر دخالت ندارد، بلکه کودک نیز سهیم است. بنابراین لازم است بعضی از خصوصیات اخلاقی کودک را در سنین مختلف مورد مطالعه قرار دهیم و هر قدر مادر آگاهی کاملتری داشته باشد، بهتر میتواند با کودک کنار بیاید، اگر بداند که با وجود همه کوششهای او باز هم همه چیز آرام و بی دردسر نخواهد بود در این صورت با مشکلات، رابطه صحیحی برقرار خواهد ساخت.
هر قدر مادر ماهر و مهربان باشد، رابطه او با کودکش آرامتر و بی دردسرتر خواهد بود؛ در نتیجه مشکلات آیندهاش برای مادر قابل پیش بینی خواهد بود. تغییرات اخلاق و رفتار کودک حتی در قسمتهای پیچیده و بغرنجی از آن (مانند رابطه او با مادرش) دارای نظم و ترتیب و قابل پیش بینی است. میزان سازگاری و همکاری کودک با شما، تنها بستگی به طرز رفتار و مهارت شما در تربیت کودک ندارد بلکه به طور قابل ملاحظهای با تغییرات خلق کودک در حال رشد و نمو نیز وابسته است.
رفتار مادر با کودک شیرخوار
هر کودک شیرخواری حسب تفاوتهای فردی در برخورد با مادر برای ارضای نیازهای فیزیولوژیکی، رفتار خاصی دارد. مادران باید بگذارند تاکودک خود برنامه غذایش را تنظیم کند و تقاضای طبیعیاش معین کند که چه موقعی باید بخورد و بخوابد. اما در حقیقت این مساله تمام هدف نه بلکه نیمی از آنست. روش بزرگ کردن کودک، بنا به عکس العمل او در برابر احتیاجات طبیعی و فطری کودک و بر حسب نظم و ترتیب آن توسط مادر تنظیم میگردد. در این صورت هر نوع نیاز کودک برآورده میشود.
بعضی از کودکان، تابع نظم مادرند و بعضی در این قالب نمیگنجند. آنچه ما در جستجوی آن هستیم، ترکیبی از این دو حالت است. یعنی تنظیم شخصی و خود به خود کودک که شامل نیروهای داخلی و خارجی هر دو است. گاهی تقاضای کودک، مافوق توانایی مادر است، در این صورت مادر باید خود را در برابر تقاضاهای زیاد طفل ، محافظت کند. البته هدف اصلی سازش و تطابقی است که بین طرفین برقرار میشود، ولی اگر کودک نسبت به تعدیل تقاضاهای خود، استعداد و توانایی نشان ندهد، این وظیفه مادر است که اقدام نماید و در مقابل تقاضاهای کودک، خودداری نشان دهد. چنین حالتی متعلق به تمام سالهای برخورد است.
رفتار مادر با کودک 18 ماهه چگونه باید باشد؟
کودک هیجده ماهه در حالیکه ظاهرا بزرگ شده است و کاملا جست و خیز دارد ولی از نظر روابطش با مادر خیلی شبیه بچه شیر خوار است. او دوست دارد بیشتر بگیرد تا بدهد. او از چیزهایی که میداند و میتواند، استفاده کافی میکند و نیازها و احتیاجهای خود را به سایرین میفهماند. او بوسیله اشاره و تلفظ کلماتی مانند «آه ـ آه» به سرعت منظور خود را میفهماند. جواب «نه» را از دیگران به راحتی قبول نمیکند. میداند که کلمه «نه» راحتترین و متداولترین کلمهای است که بکار میرود.کودک هیجده ماهه وقتی راه میرود، با حرکت پاها فکر میکند و دوست دارد هر چه به دستش میرسد، بگیرد. احساس او نسبت به زمان بسیار کم است. او هر چه را که میخواهد، همین الان میخواهد. مدتی نخواهد گذشت که کودک هیجده ماهه بر اثر رشد، این مراحل را پشت سر میگذارد و در سن دو سالگی مادر میبیند که او اخلاق خوشی دارد و آدم مطیعی است.
کودک بیست و یک ماهه
کودک در این سن دوست دارد هر چه که مورد علاقهاش است همراهش باشد. از تغییر وضعیت ناراحت است و چون گنجینهای لغات او کامل نیست، نمیتواند منظورش را بفهماند بنابراین به گریه و ناسازگاری کردن متوسل میشود. مادر خوب و والدین خوب، سعی دارند منظور کودک را به سرعت درک و عملی کنند. چون در غیر این صورت با لجبازی کودک روبه رو خواهند شد.
کودک دو ساله باهوش
برای یک کودک دو ساله، برعکس کودک هیجده ماهه، اطاعت ، کاری دلپذیر و آسان است. گذشت شش ماه به کودک این را میدهد که در مقابل والدینش فرمانبردار باشد. کودک در دو سالگی بیشتر اوقات شنونده و اجرا کننده خوبی است. این حالتها جزء ذات کودک است، و اگر والدین بدانند که در چه مدت این تغییرات صورت میگیرد تقاضاها و انتظارهای خود را از کودک با امکانات و قدرت او تطبیق میدهند و در نتیجه در امر تربیت او توفیقهای بیشتری عایدشان میشود.
لجبازی کودک دو سال و نیمه
در این سن کودک ، لجوج ،منفیباف و سرسخت است. اگر مادر بخواهد با عجله لباس او را تنش کند، کودک فریاد میزند: «خودم میخواهم بپوشم» و اگر پدر به او بگوید: «لباست را بپوش» خواهد شنید که میگوید: «میخواهم مامان لباس تنم کند.» اگر مادر به طرف او رود بابا را میطلبد و به عکس اگر بابا به طرفش برود، مامانش را میخواهد. او در دنیایی از تضاد سیر میکند. و این کلمات بر زبان او جاری است: «میکنم .. نمیکنم .. میخواهم .. نمیخواهم .. میتوانم .. نمیتوانم .. بله .. نه». انتخابهای او چند تایی است و هر نوعی را میپسندد. اگر متنوع باشد همه را طالب است اگر جلوی او را نگیرند، ممکن است مدتها از یک سمت به سمت دیگر حرکت کند. اگر مادر به او بگوید: «مربا میخواهی» میگوید «نمیخواهم» اما به محض اینکه مربا کنار گذاشته شود، او مربا میخواهد. مشکل مادر برای تربیت او ، این است که باید حتی الامکان او را در مسیر یک طرفه قرار دهد. کارهای روزانه را خودتان انتخاب کنید و فرصت انتخاب به او ندهید. وقتی میخواهید او را با خود به بیرون ببرید، در حالیکه از تفریح در بیرون برایش سخنرانی میکنید لباس تنش کنید. اگر از او برای بیرون رفتن ، اجازه بگیرید، کلاهتان پس معرکه است. به هر قیمت که میدانید از پرسشهایی که او باید چواب «نه» را ادا کند، پرهیز نمایید. به او زیاد فرصت انتخاب ندهید. اگر این فرصت را داشته باشد، مطمئن باشید که از فرصت خود راضی نیست.در تمام دستورها، خواهش و تقاضاهایش تکبر و غرور زیاده از حدی دیده میشود. لذا مادر باید به جای نشستن و غصه خوردن، راه و روش تسلط بر فرزند را بیاموزد و این مطلب را همواره در نظر داشته باشد، سعی کند کودک حرفهای او را بدون چون و چرا بشنود و به عکس در مقابل کارهای بیاهمیت تسلیم شود. مثلا «بگوید: البته ... بله قربان ... حتما».
مادران باید به خاطر داشته باشند که کودک دو و نیم ساله ممکن است رفتارش با شما بسیار خوب یا بد باشد، اما او شما را بسیار دوست دارد و تمناهای زیادی از شما دارد. جالبترین استعدادهای خود را میخواهد به شما نشان دهد و دوست ندارد آنها را حتی پدرش ببیند. اگر گاهی وقتها که شما را خیلی ناراحت و خسته کرده، فرصتی بدست آورده و قدری استراحت کنید تا با صبر و حوصله بیشتری به سوی او بازگردید.
با کودکان دو و نیم تا سه ساله چگونه رفتار کنیم
بسیاری از کودکان در این سن در مرحله عجیبی قرار میگیرند، آنها میل دارند به زمان شیرخوارگی برگردند، از نظر احساسی دوست دارند این مرحله را با مادر تجدید کنند. دوست دارند دوباره از پستان مادر شیر بخورند، خود را در آغوش مادر جای دهند، کودک دو و نیم سالهای به مادرش میگفت: «من کوچولو هستم» نمی توانم حرف بزنم. دندان ندارم غذا بخورم. دوست دارم شیر بخورم»
آنها دوست دارند در کالسکه بخوابند و از شیشه بوسیله پستانک شیر بخورند. وقتی مادری این نیاز کودک خود را بداند، سعی در برطرف کردن آن کرده و به موقع او را از این تخیل بیجا نجات میدهد. اغلب مادران، کودک در این سن را مسخره کرده و با توجه به کودکان دیگر خود، حس حسادت آنانرا تحریک و حسود بار میآورند. اما اگر کودک از زنده کردن دوران شیرخوارگی خود به اندازه کافی تجربه بدست آورد، خواهد توانست رشد کند و مستقل تر و بالغ تر بشود و سپس همواره به جلو نگاه کند نه به عقب.
کودک سه ساله
این سن برای مادر و فرزند دوره آرام و رضایت بخشی است. کودک از کلمه «ما» بسیار استفاده میکند. اغلب وجود مادر را بر خود ترجیح میدهد. کودک در ابتدای مرحله سه سالگی روی کلمه «من» و احتیاجات شخصی خودش متمرکز است، بعد روی کلمه «شما» و تقاضای او بر «شما» تکیه دارد و بالاخره به مرحله دوستانه و مشترک میرسد. او در جهت متضاد گم نمیشود و سعی ندارد که هر دو جهت را انتخاب کند بلکه یک جهت را انتخاب کرده و روی آن میایستد. گاهی والدین میتوانند با فرزند سه ساله خود چانه نزنند. او را متقاعد کرده و به امید پاداش، به انجام کاری مجبور سازند.
در سه سالگی قدرت بکارگیری کلمات به نحو قابل ملاحظهای افزایش مییابد. او میتواند در جواب سخن سایرین حرف بزند. میل فراوان دارد در اموری که جنبه امر و بهره در آینده دارد، شرکت کند. کودک سه ساله گاهی که با دلیل و منطق صحبت میکنید، بخوبی گوش میدهد و حتی گاهی اوقات ممکن است اگر دلیل خوبی برایش بیاورید کارهایی را که انجامش را دوست ندارد، به راحتی انجام دهد. تقاضای او از بزرگترها خیلی کمتر از سابق و کنار آمدن با او آسانتر است.
کودک سه و نیم ساله
در این سن کودک دوست دارد در خیال خود از والدین دوست خیالی بسازد و با آنها در خیال بازی کند، به آنها غذا بدهد و دست و صورتشان را بشوید و خشک کند، به نوازششان بپردازد. وقتی والدین در کنار او آرام نشستهاند و بدون توجه به دنبال کار خود میروند، داد کودک بلند میشود و گریه را سر میدهد و میگوید: «مادر چرا رفتی؟ من که با تو کاری نداشتم من به تو غذا میدادم. تو با رفتنت بازی مرا خراب کردی.«
والدین فکر میکنند که وضع روحی کودکشان متزلزل و مضطرب است، در صورتی که چنین نیست، والدین باید بدانند معمولا کودکان در این سن با دوستان خیالی خود مدتها بازی میکنند و هر کدام نوعی دوست خیالی دارند. این مرحله ،مرحله طبیعی رشد است و از خصوصیاتش اینگونه بازیهاست. هیچگاه نباید باعث نگرانی والدین شود و احتیاج به درمان ندارد و خود به خود بر اثر رشد و بطور طبیعی اصلاح میشود.
10:09:322023-09-03